بسته پیشنهادی
[sc:Comment_Author][sc:Comment_Text]
تاریخ : دو شنبه 21 مهر 1393
نویسنده : علی ترکاشوند

بسمه تعالی

بسته پیشنهادی

درتاریک روشن بامداد دوشنبه سیزدهم مهر یک هزار و سیصد و نود وسه مصادف با هفتم اکتبر دو هزارو چهارده میلادی راس ساعت پنج و نیم از اتوبوس پیاده شدم وبه نماز خانه ترمینال رفتم. داخل نماز خانه نزدیک در ورودی بعد از یک ساعت ونیم زل زدن به کفش ها که مبادا از دیدگان ناپدید شوند واسباب ناراحتی اینجانب را فراهم کنند،ساعت هفت صبح ترمینال را به مقصد دانشگاه ترک کردم. تا زمان شروع کلاس یعنی ساعت ده،چند باری از سایت به بوفه و از بوفه به سایت گاه انفرادی و گاه در ممشیت دوستان سپری کردم . بعد از گذشت یک ساعت و نیم از شروع کلاس کار ما نیز درآن روز در دانشگاه به اتمام رسید.

تا صبحی دیگر خبری از کلاس دیگر نبود. خستگی اتوبوس شبانه یک شنبه و کش آمدن زمان دوشنبه ما را برآن داشت تا پس از اینکه از آموزش دانشکده جهت برنامه ریزی کلاس ها در دوشنبه ناکام ماندیم، فکری به حال سه شنبه بعد از ظهر نماییم و کلاس ارزشیابی را از ساعت 3به ساعت 1منتقل کنیم.

هیئت مذاکره کننده 11+1(11نفر دانشجو+استاد صالحی) حول کلاس سه شنبه هفته پیش به توافق رسیدیم. واین هفته همه خوشحال از اینکه ساعت سه دانشگاه را به مقصد خانه ترک میکنیم.(من و آقای میری جهت مطمئن شدن ازاجرای توافق نامه به استقبال استاد رفتیم وایشان را تا داخل کلاس وجلوس بر صندلی مخصوص همراهی کردیم) اما دلواپسین ترم یکی که اکثرا از جمعیت نسوان هستن

مدام در لابی دانشگاه تردد میکردند وچند بار به حریم کلاس تجاوز کردند و از استاد درخواست می کردند کلاس را ترک نماید وبه گروهک دلواپسین ملحق شود.یک داخل پرانتز باز کنیم در هفته قبل پیش از ملاقات با استاد به همراه هیئت مذاکره کننده با گروهک دلواپسین دیداری چند جانبه داشتیم در این دیدار مطرح کردیم که کلاس شما از ساعت 12:30تا14وما از 14:30تا 16 اما جمعیت نسوان دلواپس هضم غذا واحیانا جذب آهن بعد از غذا بودند،چرا که هشدار دادند بلافاصله بعد از غذا چای نمی نوشیم و حداقل نیم ساعت زمان تا نوشیدن چای نیازمندیم بنا بر این تا ساعت یک آماده ی حضور در کلاس نیستیم.

هیئت مذاکره کننده که ما باشیم با بسته ی پیشنهادی دیگری روند گفتگو ها را ادامه دادیم که پیشنهاد از این قرار بود که ساعت 12:30 کلاس از آن ما باشد. اما این جمعیت ترم یکی دلواپس بلیط بودند. که ما باید یک ساعت قبل از بلیط در ترمینال باشیم چون دلواپس دیر رسیدن و دلواپس از دست دادن بلیط هستیم. این دلواپسی عجیب ولاینحل هیئت مذاکره کننده را بر آن داشت که به دلیل حفظ منافع کلاس با استاد وارد مذاکره شوندو کلاس ارزشیابی را به ساعت 13منتقل کنند پرانتز بسته به هر حال هرچند این گروهک نسوان دلواپس ترم یکی چندین بار به حریم کلاس هجوم آوردند اما پیروزی از آن ما بود انشاالله که تداوم یابد....بالاخره بعد از اتمام کلاس دانشگاه را ترک ورهسپار خانه ها شدیم.عجیب تر از سه شنبه در دانشگاه چهارشنبه صبح در محل کار بود.وقتی وارد مدرسه شدم متوجه درگیری شدید لحنی بین دو تن از همکاران و مدیر مدرسه شدم. موضوع مورد بحث صبحانه والبته پول صبحانه بود.برخی از همکاران با بالا رفتن نرخ سیب زمینی و تخم مرغ و پنیرو..... از پرداخت پول اضافی طفره می رفتند ومدام درحال چانه زنی وگاه فحاشی بودند گویی که مدیر بیچاره فروشنده سیب زمینی و تخم مرغ است؟؟؟؟

این رفتار عجیب برخی از همکاران یاد و خاطره دلواپسین دانشگاه را دوباره در ذهن من تداعی کرد شاید که افزایش نرخ قیمت ها سبب شده که نسوان ترم یکی نیز در این آشفته بازارقیمت ها دلواپس هدر رفتن آهن بعد ازغذا باشند.خلاصه با همین ذهنیات وارد کلاس شدم بعد از حضور و غیاب از بچه ها تاریخ را پرسیدم 16مهر 1393یکی از بچه ها نیز به میلادی تاریخ راگفت  اکتبر 2014راشنیدم. واقعا بعد از 2014سال نباید در رفتار و افکارمان تجدید نظر کنیم؟؟؟ ترکاشوند

 

 

 




|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
موضوعات مرتبط: هفته دوم , ,
مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








آخرین مطالب

دریافت کد نوای مذهبی
دانلود این نوا

/
کلاس تحقیقات کیفی